کد مطلب:301323 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126

بررسی و پژوهش


خواننده گرامی: هر خوانده با بینش و وجدانی كه، به مضمون این روایات با دیده انصاف و دقت بنگرد، ای مطالب برای او مسلم و بدیهی گشته و اطمینان پیدا می كند كه آزار رساندن به نور چشم مقام نبوت و مجسمه عظمت و پاكی، و خلاص خلقت، و در صدف رسالت، اذیت كردن فرستاده خداوند رحمان و ستم به سرور انس و جن صلی الله علیه و آله و سلم می باشد و مصداق این آیه شریفه خواهد شد كه فرمود: «ان الذین یوذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره و اعدلهم عذابا مهینا». [1] .

و اگر می خواهید از این مطلب بهتر آگاه شوید به ورایات ذیل بنگرید.

1- حافظ قسطلانی در ذیل حدیث: «فاطمه بضعه منی فمن اغضبها اغضبنی» این مطلب را آورده است: در روایتی این جمله نیز بر آن افزوده شده است «و یوذینی ما اذاها» گفته اند: این جمله حرام بودن آزار


رساندن به پیامبر را در هر حالت و به هر صورت می رساند هر چند ایذاء و اذیت از كاری حاصل شود كه در اصل مباح است و این مطلب از ویژگی های آن حضرت است. [2] .

2- علامه نووی در «شرح مسلم» گوید: دانشمندان گفته اند: در این حدیث تحریم اذیت كردن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در هر حالت و به هر صورت آمده است هر چند این اذیت و آزار از چیزی پدید آید كه اصلش مباح است. [3] .

3- علامه مناوی در «فیض القدیر» در ذیل حدیث گوید: سهیلی به این حدیث استدلال كرده بر اینكه هر كسی كه به او ناسزا گوید كافر شده است زیرا ناسزاگوئی به حضرت زهراء موجب خشم حضرت رسول است و دلیل بر آنست كه آن حضرت از ابوبكر و عمر افضل و برتر است...

شریف سمهودی گوید: و معلوم است كه اولاد ان حضرت پاره تن اویند و با وساطت او پاره تن رسول خدا می شوند و به همین جهت هنگامی كه ام الفضل در خواب دید كه پاره ای از بدن رسول خدا در دامن ا گذاشته شد حضرت این خواب را چنین تاویل فرمود كه از فاطمه فرزندی متولد و در دامان او نهاده می شود و بعد حسن متولد شد و در دامان او نهاده شد، بنابراین هر كس در این زمان از فرزندان حضرت زهراء فردی را ببیند پاره ای زا هما پاره تن رسول خدا خواهد بود هر چند واسطه ها زیاد باشند، و هر كس به این مطلب توجه داشته باشد انگیزه تعظیم و گرامی داشت آنان در دل او ایجاد شده و از بغض و كینه توزی با آنان در هر حالت دوری خواهد كرد.

ابن حجر گوید: این حدیث گویای تحریم اذیت كردن به هر كسی است


كه از آزار رساندن به او رسول خدا آزرده می شود. بنابراین هر كسی كه از او در حق حضرت فاطمه كاری صادر شده كه بدان جهت آزرده خاطر شود به گواهی این روایت رسول خدا هم از او متاذی و ناراحت است، و هیچ چیز برای آن حضرت بزرگتر از آن نیست كه به خاطر فرزندش این اذیت به او برسد، و لذا از طریق استقراء مسلم و معلوم می شود كه هر كس موجب آزار حضرت باشد مبتلا به كیفر دنیوی و عذاب اخروی خواهد شد. [4] .

علامه امینی- كه خداوند او را اولیاء گرامیش محشور فرماید- بعد از آن كه این حدیث را با اختلاف در الفاظ نقل می كند و پنجاه و نه مدرك از كتب صحاح اهل سنت برای این حدیث می آورد، چنین می گوید: این عبارت مطلق و بدون قیدی است كه تمام عوامل خشنودی و خشم حضرت صدیقه علیهاالسلام را شامل می شود حتی كارهای مباح را، همانگونه كه درباره خود حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم نیز عمومیت داشت، و قسطلانی و حمزاوی در «شرح بخاری» همین مطلب را فهمیده و یادآوری كرده بودند، و این مطلب كاشف از آنست كه حضرت فاطمه جز از آن چه كه خشنودی پروردگار را در بردارد خشنود نمی شود و جز از آن چه كه موجب خشم الهی است خشمگین نمی گردد، حتی اگر از امر مباحی خشنود شود و یا به خشم آید، حتما یك جهت شرعی در كنار آن موجود است كه با در نظر گرفتن آن جهت راجع شده و یا از مكروهات می شود و در هیچ یك از موارد خشنودی و خشم آن حضرت جنبه شخصی و خودخواهی و یا هوی و هوس شهوی وجود ندارد كه این معنای عصمت می باشد. [5] .

علامه مجلسی رحمه الله علیه گوید: بدان كه مخالفین در كتب صحاح خود


اخبار بسیاری را روایت كرده اند كه هر كس با امام مخالفت كرده و از اطاعت او خودداری كند و از جماعت كناره گیری نماید و اما زمانش را نشناسد هم چون مردم دوران جاهلیت مرده است.

در جامع الاصول از «صحیح مسلم» و «نسائی» از قول ابوهریره روایت شده است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر كس از اطاعت بیرون رود و از جماعت كناره گیری كرده و آنگاه بمیرد، هم چون مردم دوران جاهلیت مرده است، و اما از طرق و اسناد اصحاب ما (شیعیان) اخبار و روایات وارده در این باب بیش از شمارش است، كه بزودی در جای مناسب خودش خواهد آمد.

گمان نداریم كه بعد از شنیدن و دیدن این روایاتی كه از طریق موافق و مخالف آوردیم شكی به خود راه دهید كه حضرت فاطمه علیهاالسلام بر آنها- غاصبان- خشمگین بود و به كفر و گمراهی آنان حكم فرموده و به امامت و پیشوائیشان اعتراف نكرده و مطیع و فرمانبردار آنها نشد [6] و تا آنان لحظه كه به جوار رحمت الهی شتافت همین حالت خویش را ادامه داد، حال آنان كه معتقد به امامت ابوبكر می باشند، چاره ای جز این سخن ندارند كه بگویند بانوی زنان جهانیان و آن كس كه خداوند او را در كتاب خود پاك و منزه دانسته و از هر پلیدی پاكش قرار داده و رسول خدا در شان او آن فرمایشات را كرده است، در عین حال بسان مردگان دوران جاهلیت چشم از دنیا فروبسته و در حال كفر و گمراهی و نفاق از دنیا رفته است!!! و هیچ ملحد و بی دینی را نمی پنداریم كه به چنین گفتار زشتی عقیده داشته


باشد. [7] .

علامه امینی (ره) گوید: فرمایش حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را كه فرمود: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه» تفتازانی در شرح القاصه 2/ 275 آورده و آن را در ردیف این آیه قرآن قرار داده است كه فرمود: (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منكم) [8] كه مفاد این آیه با آن احادیث یكی است.

تفتازانی نیز با همین عبارت در «شرح عقائد نسفی» كه در سال 1302 چاپ شده آورده است لكن با كمال تاسف دست طبع كه باید امانت نگه دار گنجینه های علم و دین باشد در چاپ سال 1313 هفت ورقی را كه این حدیث در آنها وجود داشت تحریف و حذف كرده است.

شیخ علی قاری صاحب كتاب «المرقاه» در خاتمه كتاب «الجواهر المضیئه» جلد 2 صفحه 509 این مطلب را نقل كرده است و در صفحه 457 گوید: فرمایش حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم در كتاب «صحیح مسلم» كه فرمود: (من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه) معنایش آنست: آنكس كه نشناسد كه در زمان زندگیش به چه كسی باید اقتداء كند و از چه كسی هدایت گیرد...

و فرمایش حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم «هر كس از اطاعت بیرون شود و از جماعت كناره گیرد و بمیرد، چونان مردگان دوران جاهلیت مرده است» این حدیث را مسلم در صحیحش جلد: صفحه 21 آورده است.

و فرمایش حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم: «هر كس بمیرد و امامی نداشته باشد هم چون مرده دوران جاهلیت مرده است» این حدیث را اسكافی در خلاصه نقض كتاب العثمانیه تالیف جاحظ، 29، و هیثمی در «المجمع» جلد


5 حضرت 224- 225 با عبارت: «من مات و لیس علیه امام فمیتته میته جاهلیه» و با لفظ «من مات و لیس علیه امام مات میته جاهلیه» آورده اند.

و فرمایش حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم: «من مات و لیس لا مام جماعه علیه طاعه مات میته جاهلیه» این حدیث را حافظ هیثمی در «مجمع الزوائد» جلد 5 صفحه 119 آورده است.

و فرمایش آن حضرت: «هر كس از امیرش به او چیز ناگواری رسید صبر و بردباری نماید زیرا هر كس با مسلمان ها به اندازه یك وجب مخالفت كند و از دنیا برود هم چون مرده دوران جاهلیت است» شرح السیر الكبیر جلد 1، صفحه 113.

این یك حقیقت جاودانه و ثابتی است كه كتب صحاح و مسانید آن را ثبت كرده و لذا چاره ای جز تسلیم و سر نهادن در مقابل مفهوم آن نیست و اسلام هیچ مسلمانی تمام نمی شود مگر اینكه در مقابل آن چه كه از این احادیث به دست می آید مطیع و رام باشد. هیچ كس در این مطلب مخالفتی نداشته شك و تردید به دل هیچ كس راه پیدا نكرده است و این تعبیر از بدفرجامی كسانی كه بدون داشتن امام از دنیا می روند خبر می دهد كه هیچ راه سعادت و رستگاری به روی آنها باز نیست، زیرا مرده دوران جاهلیت بدترین مردگان است، مرده كفر و الحاد است، لكن در اینجا بحث دقیقی وجود دارد كه می بایست به بررسی آن بپردازیم، آن مطلب اینست كه حضرت صدیقه كه به نص قرآن مجید طاهره و مطهره است و آن كسی است كه خدا و رسول به خشم او خشمگین و به خنشودیش خشنود می شوند، هر آن چه كه او را آزار دهد آنان را آزار می دهد، یك چنین بانوی با عظمتی در حالی دیده از جهان فروبست كه بیعت آن كسی را كه می پندارند خلیفه زمان بوده است، به گردن نداشت، همسر او هم در طول مدت شش ماهی كه فاطمه علیهاالسلام بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم زنده بود بر طبق آن


چه كه در صحیحین آمده است بیعت نكرد، چنانكه این عبارت را در آن كتابها می بینیم كه علی علیه السلام در بین مردم تا وقتی كه فاطمه زنده بود موقعیتی داشت ولی بعد از وفات آن حضرت دیگر احترامی در بین مردم نداشت. [9] .

قرطبی در «المفهم» گوید: مردم در دوران زندگی حضرت فاطمه به خاطر آن حضرت به علی احترام می گذاشتند زیرا او پاره تن رسول خدا بود و با علی همراهی داشت، ولی بعد از وفات آن حضرت از آنجا كه با ابوبكر بیعت نكرده بود مردم دیگر آن احترام سابق را به علی نمی گذاشتند تا با مردم هم آهنگ شده و از جماعت آنان جدا نشود. بنابراین حقیقت از یكی از این چند حالت خارج نیست یا باید بگوئیم كه حضرت فاطمه به یكی از ضروریات دین پدرش توجهی نداشته و از آن غفلت ورزیده و با اینكه او از دیگران نسبت به آن شایسته تر بود در عین حال تمام افراد امت از شهری و دهاتی به آن مطلب توجه داشته و به آن اهمیت دادند و- العیاذبالله- آن حضرت برخلاف سنت پدرش از دنیا رفت. و یا باید بگوئیم، این حدیث صحیح نیست، با اینكه راویان حافظ و ثبت كننده ناقل آن حدیث می باشند و امت اسلامی آن را پذیرفته و تلقی به قبول كرده اند، و یا اینكه بگوئیم حضرتش آن كس را كه پیراهن خلافت را به تن كرده بود به عنوان خلیفه رسول خدا قبول نداشت و با ادعای او موافق نبود و او را شایسته این مقام نمی دانست و مولای ما حضرت علی علیه السلام نیز به همین گونه بود.

آیا هیچ فرد مسلمانی می تواند شق اول را بپذیرد و درباره پاره تن پیامبر و همسرش كه جان پیامبر امین است و جانشین مسلم او، مطلب را باور كند كه با عقل و منطق سازگار نیست و خدا و رسولش از آن تبری


می جویند؟! نه، هیچ كس چنین نخواهد گفت. اما شّق دوم: گمان نمی كنم كه هیچ نادانی چنین سخنی را بگوید زیرا با وجود شرائط صحت و پذیرش حدیث و هم آهنگی تمامی پیشوایان حدیث و سخن شناسان بر پذیرش و خضوع در مقابل مفاد آن و تسلیم تمامی فرق اسلامی نسبت به مدلول و محتوای آن، دیگر جائی برای تردید و شك در صحت حدیث باقی نخواهد ماند.

پس فقط قسمت سوم باقی می ماند، خلافتی خواهد بود كه حضرت صدیقه طاهره آن را قبول نكرد و در حالی كه از دنیا دیده فروبست كه نسبت به آن خشمگین بوده و دارنده آن را قبول نداشته است، و مولای ما حضرت امیر تاخیر در آن بیعت را جایز می دانسته هر چند یك لحظه باشد، و به همسرش دستور نداد كه برای بیعت با خلیفه بشتابد و خودش نیز بیعت نكرد با اینكه می دانست كه هر كس بمیرد و امام زمانش را نشناسد و بیعت او را به گردن نگیرد هم چون مرده دوران جاهلیت مرده است پس یك چنین خلافتی شایسته اعراض و اعتراض است و می بایست از بیعت با صاحبش سرپیچی نمود. [10] .

علامه مظفر (ره) در رد قاضی روزبهان گوید: اینكه پنداشته است كه خشم حضرت زهرا بر ابوبكر از عوارض بشری بوده است، حاصل مقصودش آنست كه می خواهد بگوید كه این خشم و غضب باطل بیهوده بود، و از موارد خشم و غضبی كه در فرمایش حضرت رسول وارد شده است كه فرمود: «ان الله یغضب لغضبك و یرضی لرضاك» از آن موارد نیست و حال آنكه اگر مقصود حدیث این بود كه خداوند در صورتی بخاطر خشم حضرت فاطمه به خشم می آید كه خشم بر حق و از مقوله دشمنی دینی باشد در این صورت دلیل برفضیلت حضرت فاطمه نخواهد


بود زیرا هر مومنی این خاصیت را دارد و هیچ انسان آگاه بدینگونه سخن نخواهد گفت و بناچار می بایست مقصود آن باشد كه آن حضرت جز بحق خشمگین نمی شود، چنانكه اطلاق كلمه «غضبها» در حدیث گویای این مطلب است. [11] .


[1] الاحزاب / 58: كساني كه خداوند و رسول را اذيت مي كنند، خداوند آنان را در دنيا و آخرت لهت كرده و براي آنها عذابي خوار كننده مهيا ساخته است.

[2] حافظ قسطلاني، ارشاد الساري في شرح البخاري 6/ 121.

[3] حافظ قسطلاني، حاشيه ارشاد الساري 9/ 334.

[4] علامه مناوي، فيض القدير، 4/ 421.

[5] علامه اميني، عبدالحسين 7/ 236.

[6] در صحيح بخاري 5/ 177 ط محمد علي صبيح از عايشه نقل مي كند كه مي گويد: فاطمه نسبت به ابوبكر خشمگين بود از او كناره گيري كرده و سخني با او نگفت، تا اينكه از دنيا رحلت نمود. در شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد 6/ 50 آمده است كه: اعتقاد صحيح در نظر من همانست كه فاطمه از دنيا رفت در حالي كه بر ابوبكر و عمر خشمگين بود و وصيت كرد كه آن دو بر او نماز نخوانند.

[7] بحارالانوار چاپ كمپاني، 8/ 129.

[8] نساء/ 59.

[9] بخاري، صحيح بخاري، كتاب المغازي ج 5/ 177، صحيح مسلم، كتاب الجهاد ج 5/ 154.

[10] علامه اميني، شيخ عبدالحسين، الغدير 10/ 362-360.

[11] علامه مظفر، دلائل الصدق 3/ 73 چاپ قاهر.